به هر طرف نگري جلوهي جمال خداست | ادب كنيد كه ميــلاد سيــــدالشهداست |
شكــــوه داوري و صـــــورت محمدياش | دل از رســـول خدا ميبرد زبس زيباست |
هنـــوز نامده بگرفت دست فطـــــرس را | كه دستگيـــــري از پا فتادگان با ماست |
به بيت وحي، چــــــراغ هدايتي تابيـــــد | كه روشنايش افــزون ز وسعت دنياست |
خــــدا به ختــم رسل كشتي نجاتي داد | كه پيش وسعت او گم، هزارها درياست |
در انبيا و رســـل، در ائمه تنها اوســــت | كه خاك تربتش از بهـر درد خلق دواست |
صلوات از طرف خالق سرمد، به جمال گل نورستهي احمد، كه شكفته است به رويش گل لبخند محمد، بگرفته است به بر سيد ابرار چو جانش، زده گلبوسه به زير گلو و لعل لب و چشم و دهانش، رخ تابنده نموده، لب جان بخش گشوده، به نگاهي دل پيغمبر اسلام ربوده، چه جمالي، چه كمالي، چه جلالي، به نبي و عليابن ابي طالب و زهرا و حسن باد مبارك، همه گويند كه اين عيد ولادت، به خدا و همه خلق خدا باد مبارك، چه بگويم به ثنايش، همه مرهون عطايش، همه عالم به فدايش، دو جهان روي نمايش، همه ديدند به ماه رخش آيينهي معبود نما را.
امام حسين عليهالسلام فرمودهاند:
كسي كه بخواهد از راه گناه به مقصدي برسد، ديرتر به آروزيش ميرسد و زودتر به آنچه ميترسد گرفتار ميشود. بحار الانوار، ج 78، ص 120
عید سعید فطر را به همه ی شما دانش دوستان و دانش آموزان عزیز صمیمانه تبریک عرض می کنیم
جمله در زبان عربي داراي دو نوع است : اسميه و فعليه
جمله اسميه به جمله اي گفته مي شود كه با اسم شروع شده باشد ****.
الطالبُ مجتهدٌ . به اسمي كه جمله ي اسميه با آن آغاز مي شود مبتدا گفته مي شود .
به بخش دوم جمله ي اسميه كه در مورد مبتدا توضيح يا خبري مي دهد خبر گفته مي شود .
مثال : الطالبُ ناجحٌ . الطالبُ جلس علي الكرسي . الطالبُ في الصفِ .
در همه ي جمله هاي بالا '' الطالب '' مبتدا ست .
اما بخش دوم جمله يعني '' ناجح '' - " جلس علي الكرسي '' - '' في الصفِ '' در اين جمله ها خبر هستند زيرا توضيح وخبري درباره ي مبتدا مي دهند .
نكته : مبتدا و خبر هر دو از نظر اعرابي مرفوع هستند .
جمله فعليه به جمله اي گفته مي شود كه با فعل آغاز شده باشد ****.
يجتهد الطالبُ .
به اسمي كه انجام كار يا حالت را به آن نسبت مي دهيم فاعل گفته ميشود كه هميشه پس از فعل مي آيد و از نظر اعرابي هميشه مرفوع است .
هر گاه فعل در انجام دادن كاري يا روي دادن حالتي بر اسمي اثر بگذارد آن اسم مفعول به ناميده مي شود كه از نظر اعرابي هميشه منصوب است .
مثال : جلس الطالبُ . يكتب الطالبُ الدرسَ .
فعل = « جلس » و « يكتب » فاعل = « الطالب » در هر دو جمله مفعول به = « الدرس » در جمله ي دوم
اسمي است براي ربط بين دو جمله يا شبه جمله و معناي آن به وسيله ي جمله يا شبه جمله ي پس از آن _ كه صله ناميده مي شود _ كامل مي گردد . اسم موصول به دو دسته تقسيم مي شود : 1- اسم موصول خاص كه عبارتند از : مذكر:الذي - اللذانِ / اللذينِ - الذينَ مؤنث :التي - اللتانِ / اللتينِ - اللاتي مثال :جاءَ الطالب الذي كتبَ درسَه . " آمد دانش آموزي كه درسش را نوشت ." جاء الذي كتب درسه . " آمد كسي كه درسش را نوشت ." 2- اسم موصول عام ( مشترك )كه به دو شكل است : * - عاقل ( انسان )مذكر و مؤنث : مَن ** -غير عاقل (حيوان و اشياء ): ما مثال :جاء الطالب مَن كتب درسه . " آمد دانش آموزي كه درسش را نوشت ." جاء مَن كتب درسه . " آمد كسي كه درسش را نوشت ." اشتريتُ الكتابَ ما وصيَّتَ بهِ . "خريدم كتابي را كه سفارش كردي .
نكته : بايد توجه كرد كه مي توان به جاي موصولات خاص از موصول عام استفاده كرد .
ضمیر کلمه ای است که جانشین اسم می شود و از تکرار آن جلوگیری می کند .
ضمیر با اسمی که جانشین آن شده از نظر عدد ( مفرد ، مثنی ، جمع ) و از نظرجنس ( مذکر و مونث ) واز لحاظ موقعیت ( غایب ، مخاطب ، متکلم ) مطابقت دارد .
ضمیر به دو دسته منفصل ( جدا ) و متصل (چسبان ) تقسیم می گردد .
منفصل مرفوعی : هو ، هما ، ... ،أنتَ ، أنتما ، ... ، أنا ، نحن * هیَ طالبة .*
منفصل منصوبی : إیاهُ ، إیاهما ، ...،إیاکَ ، إیاکُما ،...،إیایَ ، إیانا * إیاکَ نعبدُ . *
متصل مرفوعی : ا ، و ، ... ، تَ ، تما ، ... ، تُ ، نا * الطلاب ذهبواإلی المدرسة*
متصل منصوبی ومجروری : ه ، هما،...، کَ، کما،...، ی ،نا * أتممتُ علیکم نعمتی*
اسمی است که برتری کسی یا چیزی را بر یک یا چند موصوف دیگر بیان می کند . اسم تفضیل با صفت تفضیلی « تر » و صفت عالی « ترین » فارسی مطابقت دارد .
اسم تفضیل از فعل ثلاثی مجرد ساخته می شود ، مذکر و مونث آن وزن جداگانه دارد . مذکر « أفعَل » مثلا از فعل « حَسُنَ ، یَحسُنُ » می شود « أحسَن » : نیکوتر ، نیکو ترین مونث « فُعلی » مثلا از فعل « حَسُنَ ، یَحسُنُ » می شود « حُسنی » : نیکوتر ، نیکو ترین
نکته : اگر در جمله پس از اسم تفضیل حرف « مِن » بیاید اسم تفضیل به صفت تفضیلی « تر» فارسی ترجمه می شود ، در غیر این حالت ، آن به صفت عالی « ترین » ترجمه می گردد .
مثال : « أنا أقدَرُ مِنک . »: من از تو تواناترم . « أنا أقدَرُ رجالٍ . »: من تواناترین مرد هستم .
اسم مبالغه صفت هایی هستند به معنای اسم فاعل ( کننده کار یا دارنده حالت ) که زیادتی صفت را می رسانند .
مثال : « کاذب » اسم فاعل : دروغگو اما « کَذّاب » اسم مبالغه : بسیار دروغگو مشهورترین وزن های اسم مبالغه : 1- « فَعّال » مانند « غفّار» : بسیار آمرزنده ، « رزّاق »: بسیار روزی رسان 2- « فَعّالة » مانند « علّامة » : بسیار دانا ، « فهّامة » :بسیار دانا نکته : فعل های متعدی یا فعل های دو وجهی ( لازم _ متعدی ) ساخته می شود .
اين اسم دلالت بر ثبوت و دوام صفت يا حالتي دارد و با صفت مطلق يا ساده در زبان فارسي برابري مي کند .
لازم به ذکر است که اين نوع مشتق فقط از فعل لازم ساخته مي شود .
اما پر کابردترين وزن هاي صفت مشبهة : 1- فَعيل = عَليم ، حَکيم ،جديد ، شريف ، کبير ، ضخيم ، حميد ، ... 2- فَعل = صَعب ، سَهل ، ضَخم ، عَذب ، شَيخ ، ... 3- فَعِل =خَشِن ، فَرِح ، فَطِن ، فَهِم ، ... 4- فَعلان = عَطشان ، جَوعان ، کَسلان ، غَضبان ، ظَمآن ، ... 5- فَعول = رَسول ، وَقور ، فَطور ، ... 6- فَعَل = حَسَن ، صَمَد ، ... 7- أفعَل - فَعلاء = أحمَر - حَمراء ، أسوَد - سَوداء ، أبيَض - بَيضاء ، أخضَر - خَضراء ، أعوَج - عَوجاء ، أعوَر - عَوراء ، أحمَق - حَمقاء ، ...( هر گاه صفت بر رنگ و عيب دلالت داشته باشد مذکر بر وزن « أفعَل » و مونث بر وزن « فَعلاء » مي آيد .)
عین الاسم ؟1- هو 2- زهق 3-الی 4- یقرب